20 سال از عروج عارفانه شهيد "محمدحسن طوسي" مي گذرد ولي ياد و نام ستاره شمالي دفاع مقدس همچنان بر دل يادگاران جنگ و دلسوزان انقلاب در مازندرن و كشور باقي است...
به گزارش خبرگزاري فارس از ساري، شهيد "محمدحسن طوسي" سال 1337 در خانواده اي مذهبي ، متدين در روستاي طوسكلا از توابع شهرستان نكا ديده به جهان گشود، از همان آغاز پدر و مادر با ايمانش در تعليم و تربيت اسلامي وي سعي فراوان نمودند تا در آينده خدمتگزاري صادق و وفادار به اسلام و مسلمين تحويل جامعه دهند.
وي دوره تحصيلات خود را در زادگاهش روستاي طوسكلا و شهرستان نكاء پشت سر گذاشت، پس از پايان تحصيلات آستين همت بالا زده و در مساعدت به خانواده بعنوان بازويي پرتوان ، يار و ياور پدر گشت تا اينكه جهت انجام وظيفه سربازي فراخوانده شد،تمايلي براي خدمت در رژيم منحوس پهلوي نداشت پس از فشار زياد از سوي ژاندارمري وقت ، بناچار خود را معرفي نمود كه خوشبختانه دست حق به ياري وي شتافت و از سربازي در دستگاه ظلم پهلوي معاف شد.
شهيد "طوسي" از همان آغاز دوران جواني در كنار فراگيري تعاليم اسلامي و مذهبي علاقه وافري به بالا بردن سطح بينش سياسي خود داشت و به همين جهت در هيئتهاي مذهبي پيش از انقلاب حضوري فعال و تعيين كننده داشت.
با آغاز نهضت خونبار اسلامي ايران به رهبري امام راحل(ره) باتفاق تني چند از وفاداران به انقلاب فعاليت سياسي گسترده اي را در سطح منطقه آغاز نمود كه تا سقوط حكومت ننگين شاهنشاهي ادامه داشت. بلافاصله پس از پيروزي براي حفظ دستاوردهاي انقلاب ، ابتدا در كميتة انقلاب اسلامي شهرستان نكا مشغول بكار شد، سپس در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان ساري ثبت نام و به انجام خدمت شبانه روزي در اين نهاد مقدس مشغول شد.
*شهيد "طوسي" و مبارزه با ضد انقلابها
با شروع توطئه ضدانقلاب در غرب كشور در راس گروهي از پاسداران به منطقه كامياران عزيمت نمود و ضمن آشنايي با سردار بزرگ سپاه اسلام جاويدالاثر "حاج احمد متوسليان" ، خدمات شاياني از خود به يادگار گذاشت.
شهيد "طوسي" در سال 59 با شروع جنگ تحميلي لحظهاي در انجام تكليف درنگ نكرد و بعنوان فرمانده نيروهاي اعزامي از استان مازندران در منطقه سرپل ذهاب حضور يافته و با رشادت و شهامت بي نظير خود و ديگر همرزمانش در كنار ساير نيروها هجوم دشمن بعثي را سد نموده و ضربات مهلكي بر پيكر آنان وارد آوردند به همين خاطر از سوي فرماندهي وقت منطقه مورد تشويق قرار گرفت. پس از اين مأموريت شهيد "طوسي" بدليل شجاعت و لياقتي كه از خود در ميدان عمل نشان داده بود ، به فرماندهي عمليات سپاه ساري منصوب شد.
وي در اين مقطع از عمر پر بركت خويش به درهم كوبيدن لانههاي فساد منافقين كوردل ، چريكهاي فدايي ، تودهايها و ساير گروهكهاي چپ و راست پرداخت و طومار فعاليتهاي مذبوحانه آنان را درهم پيچيد و آنگاه كه روباه صفتان منافق تاب مقاومت را در مقابل جان بركفان سپاه اسلام از دست دادند و به جنگل پناه بردند باز هم سردار "طوسي" با مسئووليت فرماندهي قرارگاه عملياتي ناحيه2 جنگلهاي شمال و فرماندهي عمليات سپاه منطقه 3 گيلان و مازندران با سازماندهي نيروهاي گردان هاي رزمي و اجراء طرح شهيد "كلانتري" به تعقيب باقيمانده ضدانقلاب در جنگل پرداخت .
ظرف مدت 3 سال تلاش شبانه روزي وي و ساير برادران جان بركف سپاه ، شمال كشور از لوث وجود عناصر سرسپرده بيگانه بطور كامل پاكسازي شد .
*شهيد "طوسي" و دفاع مقدس
در عمليات بيت المقدس و آزادي خرمشهر در محور پلنو مسئووليت يكي از محورها و هدايت چندگردان را به سمت پلنو به عهده داشت و در همين عمليات بود كه شديداً مجروح شد.
در سال 62 به شوق جهاد في سبيل ا… در منطقه عملياتي والفجر 6 دهلران حضور يافت و به عنوان جانشين قرارگاه طرح "لبيك"، مسئووليت بكارگيري گردانهاي طرح "لبيك يا خميني" از استانهاي گيلان و مازندران را عهده دار گرديد و با استقرار گردانها و تلاش شبانه روزي در منطقه لياقت و شايستگي خود را بيش از پيش نمايان ساخت و در سايه همين درخشش بود كه سال 63 به عنوان مسئوول اطلاعات و عمليات لشكر هميشه پيروز 25 كربلا منصوب گشت و در اين مسئووليت خطير با برنامهريزي دقيق، سازماندهي و جذب نيروهاي توانمند، مخلص و كاملا مورد اعتماد معاونت اطلاعات قوي و كارآمدي را بوجود آورد .
در سال 64 بر اساس تدبير فرماندهي كل سپاه مبني بر شناسايي همزمان در 6 منطقه مرزي، شناسايي بخشي از مناطق عملياتي را به عهده گرفت و در همین سال بعنوان جانشین لشکر 25 کربلا منصوب گشت.
در اين راستا شخصا مشكلترين مأموريتها را انجام داده و گاهي تا چند روز در پشت خطوط مقدم دشمن حضور مييافت.
وي با كولهباري از رشادت، صلابت، خلوص، صفا، تقوي و پاكي سر تعظيم فرود آورده تا نداي جان بخش فرزندي "خميني كبير" را لبيك گفته و همواره در خط ولايت و رهبري با حضور الهي خويش در نبرد با دشمن بعثي صهيونيستي با تمام صداقت و وفاداري به مكتب و مرام سيد و سالار شهيدان اسلام حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) ايستادگي و استقامت خويش را به اثبات برسانيد .
*وصاياي شهيد "طوسي"
در فرازي از وصيتنامه اين شهيد آمده است: انقلاب اسلامي ما در يك برههاي از زمان واقع گرديد كه به جرأت مي توان گفت كه تمام اسلام در مقابل تمامي شرك و كفر واقع گرديده كه پيروزي انقلاب باعث احياء اسلام در تمام دنيا و شكست آن باعث شكست اسلام خواهد شد،پس بايد همه دست بدست هم در صراط مستقيم و پيرو امام به حركت ادامه دهيم .
محمد حسن طوسي در 18 فروردين 66 نداي حق را لبيك گفت و در منطقه شلمچه در عمليات كربلاي هشت در كنار همرزمان شهيدش آرام گرفت.
*شهيد "طوسي" از زبان سردار "كهنسال"
برادر جانباز سرتيپ "كميل كهنسال" ميگويد:من و شهيد "محمدحسن طوسي" قائم مقام لشكر ويژه 25 كربلا بعد از عمليات والفجر 8 در حين رفتن به فاو بوديم، ايشان را خيلي ناراحت ديدم، مرتب با خود زمزمههايي ميكرد، پرسيدم "محمدحسن" چرا ناراحتي گفت، بسياري از دوستانم شهيد شدند و من هنوز ماندهام. گفتم تو شهيد ميشوي، نگران نباش. گفت، آخر من براي بعد از شهادت خودم هم نگرانم، گفتم تو كه شهيد شدي به نعمتهاي خداوندي ميرسي، شفاعت پيدا ميكني، حسابت پاك است، براي چه نگراني، گفت، نگرانيم از اين است كه شهيداني چون اسم چند تا از دوستانش را گفت، اينها دنيايي از شخصيت و رشادت و دلاوري بودند، از اينها دنيايي فقط در محدوده روستا تجليل شد. ولي ما كه به شهادت برسيم در سطح استان و در حد وسيع برايمان مراسم ميگيرند، در صورتي كه من خودم را خيلي كوچكتر از آن بسيجيان شهيد ميبينم.
وي ميافزايد: ايشان سرانجام با شهادت به آسمان خدا و به جمع بهشتيان پيوست. آقاي "طوسي" را به لحاظ ارتباط كاري كه با هم داشتيم كاملاً ميشناسم روحيه شجاعت، شهامت، عشق و ايثار در وجودش متبلور بود، داراي استعداد فوقالعاده نظامي و راهگشاي بسياري از مسائل نظامي در لشكر بود، از خصوصيات بارز كاري ايشان شناسايي كارشناسانه، فني و دقيق او در مناطق عملياتي بود با تمام خستگي كه در وجودش موج ميزد دست از كار نميكشيد و تمام آرزويش پيروزي بچهها و نابودي دشمن بود.
سردار "كهنسال" ادامه ميدهد: سردار "طوسي" را بر اثر رشادتهاي بيمانندي كه از خود در لشكر به جا گذاشت ميتوان، مالك اشتر لشكر 25 كربلا ناميد.
*شهيد "طوسي" از زبان همسرش
همسر اين شهيد گرانقدر نيز ميگويد: ما در اهواز در پايگاه شهيد "بهشتي" زندگي ميكرديم. "محمدحسن" نيز در همين پايگاه مشغول فعاليت بود، اما بيشتر اوقات در محل خدمتش ميماند. يكبار از او پرسيدم چرا به خانه نميآيد او با مهرباني پاسخ داد، رزمندگان ديگري هم هستند كه متأهل ميباشند و زن و بچه دارند از نظر وجداني عذاب ميكشم كه آنها نميتوانند هر روز به ملاقات همسر و فزندانشان بروند.
وي ادامه ميدهد: رفتارش به گونهاي بود كه بسيجيها او را پدر ميخواندند، حتي "محمدحسن" لباس آنها را به خانه ميآورد و ميشست. ايشان غرق در نيكي بود، عشق به پروردگار و خدمت به بندههاي حضرتش اوج ارادت او به خالق پاك بود.